دلم برای کسی تنگ است که چشمهای قشنگش را به عمق آبی دریا می دوخت و
شعرهای قشنگی چون پرواز پرنده ها می خواند... دلم برای کسی تنگ است ...
كسي كه خالي وجودم را از خود پر مي كرد و پري دلم را با وجود خود خالي...
دلم برای کسی تنگ است... کسی که بی من ماند... کسی که با من نیست ...
دلم برای کسی تنگ است که بیاید و
به هر رفتنی پایان دهد... کسی که من هميشه دلم برايش تنگ می شود...
كسي كه دوستش دارم ....
ابیا غزل بسازیم از لحظه های زندگی
ازپیچ وتاب زندگی،از لحظه ی تابندگی
بزار بگم که ما دوتا مثل دوتا شقایقیم
تودریای زندگی برای هم یه قایقیم
سررو شونت می زارم،دوست دارم بهارم
بهار عاشقونم بیا بمون کنارم،جزتوکسی ندارم
صدای مهربونت ازدل تنهایی اومد
از لحظه های سرد غم،برای همراهی اومد
فرشته مهربون بود،پلی تااوج شادی
عزیز مهربونم برام شدی آزادی
برام شدی زندگی،شدی طراوت گل
تو چمن ذهن من ،تویی آواز بلبل
نگو برام یه رازی،یه راز دوست داشتنی
چون می دونم چی می گی،یه عاشق خواستنی
توهم یه تنها بودی باقلبی از عشق لبریز
حالا که هم رو داریم،عشقت رودرمن بریز
که من عاشق عشقم وعاشق تو یار من
توهم همیشه مال من مونس و غمخوار من
حدیثم را نمی دانی
تو نامم را نمی دانی
تو خطم را نمی خوانی
ز هر کس نام من پرسی،ز هر کس نام من جوئی
سری جنباند و گوید:ولش کن مرد بد نامیست
ولگرد است.حدیث باده و بنگ است.
سرا پا غصه و درد است
"حدیث من همه رنگ است
حدیث من همه درد است"
خدایا ..
من همانی هستم که وقت و بی وقت مزاحمت می شوم
همانی که وقتی دلش می گیرد و بغضش می ترکد، می آید سراغت
من همانی ام که همیشه دعاهای عحیب و غریب می کند
و چشم هایش را می بندد و می گوید من این حرف ها سرم نمی شود، باید دعایم را مستجاب کنی
همانی که گاهی لج می کند و گاهی خودش را برایت لوس می کند
همانی که نمازهایش یکی در میان قضا می شود و کلی روزه نگرفته دارد
همانی که بعضی وقت ها پشت سر مردم حرف می زند
گاهی بد جنس می شود البته گاهی هم خود خواه
حالا یادت آمد من کی هستم ...؟
خدایا ...
می خواهم آنگونه زنده ام نگاه داری ...که نشکند دلی از زنده بودنم ...
و آنگونه مرا بمیرانی ...که کسی به وجد نیاید از نبودنم...!
حالا که خنده هایت را از من گرفتی،
هوا را هم بگیر...!
من به خواب زمستانی می روم،
که از بس چون اسب های نجیب،
با چشمان باز خوابیدم،
خسته ام!!!